وقتی اسرائیل رئیس کمیته "مبارزه با تروریسم" سازمان ملل شود بیشتر از این انتظار نمیرود
این تصور غلطی است که با آمریکا میتوانیم کنار بیاییم..
ما این راه را با قدرت ادامه خواهیم داد
این تصور غلطی است که با #آمریکا میتوانیم کنار بیاییم؛
دفاع مقدس از جنس جهاد با ناتوی فرهنگی
واکنش شهاب حسینی به توهین های ضدانقلاب |
![]() |
شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون در خصوص جنگ روانی که علیه تقدیم جایزهاش به ساحت مقدس امام زمان(عج) به راه افتاده است، گفت: کوچکترین اهمیتی به این موضوعات نمیدهم؛ اگر خداوند بخواهد آتش خشم و غضب و حسد تبدیل به گلستان میشود، همانگونه که برای ابراهیم شد.
وی در ادامه بیان کرد: نه تایید این افراد من را خوشحال و نه تکذیبشان من را ناراحت میکند.
پس از دریافت نخل طلای کن توسط شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون ایران، این هنرمند متعهد در نشست خبری فیلم فروشنده این جایزه را به ساحت مقدس امام زمان(عج) تقدیم کرد.
حسینی در این نشست گفت: به خاطر همزمان دریافت شدن جایزه کن با شب میلاد امام زمان (عج)، این جایزه را با کمال احترام و افتخار به آستان مقدس حضرت صاحب الزمان در جمکران تقدیم میکنم .
این سخن شهاب حسینی در رسانه ها بازتاب های مختلفی داشت. اکثر مردم دین دار ایران اسلامی از این اقدام تمجید کرده و این کار را برازنده هنرمندی متعهد دانستند.
اما جریان ضد انقلاب مانند همیشه که از هر فرصتی در جهت تخریب انقلاب اسلامی و هنرمندان متعهد به اسلام ناب محمدی استفاده می کند؛ ایجاد جنگ روانی بر علیه این اقدام شهاب حسینی را آغاز کرده است.
روایت اشکهای خلبان شهید عباس بابایی در محضر امام خمینی(ره)

«آن روزها(سال 1364) ما عملیات بزرگی نداشتیم. شرایط سختی حاکم شده بود و ناگزیر به انجام عملیاتهای کوچک و محدود بسنده کرده بودیم. در آن جلسه، برادر «محسن رضایی» فرمانده سپاه در آن زمان گزارشی خدمت حضرت امام ارئه کرد و امام چند جملهای با این مضمون فرمود که: «عزیزان من! هر شب به دشمن هجمه کنید و خواب را از چشم دشمن بگیرید. به دشمن امان ندهید.»
در همان جلسه، عزیزی را دیدم که در صف اول نشسته و شانههایش می لرزد. چهرهاش از پشت سر قابل تشخیص نبود. رنگ لباسش قدری با یونیفرم ما تفاوت داشت و موی سرش کوتاه بود. ما آن روزها کلاه نداشتیم، ولی او کلاهی هم بر سر گذاشته بود. با بیانات امام شانههایش می لرزید و داشت به نوعی عشق بازی میکرد. من به حال او غبطه خوردم و پیش خود گفتم، خدایا! این کجاست و ما کجاییم. چه احوال خوشی دارد.
حقیقتاً غبطه خوردم، ولی هنوز نمیدانستم کیست. یک لحظه نیم نگاهی به اطراف انداخت. دیدم عجب! این کسی نیست غیر از برادر شهیدم، «عباس بابایی»، فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران.
جلسه که تمام شد، رفتم جلو و با این عزیز بزرگوار معانقه کردم.
روزی خبردار شدم که اسمشان برای زیارت خانه خدا درآمده و باید همراه همسر محترمشان برای حج تمتع شرفیاب شوند، ولی به همسرشان گفتهاند، شما بروید و حج به جا آورید،من هم انشاءالله در جبهه حج به جا خواهم آورد. شما بروید مکه، من هم میروم جبهه.
این اتفاق افتاد و همسرشان عازم مکه شدند. شهید بابایی هم عازم جبهه شدند و روز عید قربان،هنگام انجام عملیاتهای پی درپی و پشتیبانی از رزمندگان اسلام، هواپیمایشان مورد اصابت قرار گرفت و در راه خدا به شهادت رسیدند.»